کلمه چالش

 

 

امروز میخواهم بروم سراغ یک کلمه که قدرت عجیبی دارد، البته همه کلمات با معنا، قدرتمندند اما برخی از این کلمات آنقدر انرژی دارند که ما را وادار به کاری می کنند.

مثل همین کلمه چالش

امروز روز از این کلمه در شبکه های اجتماعی به وفور استفاده میشود و تا چشممان به آن می افتد می گوییم منم هستم … منم هستم

شاید خالی از لطف نباشد که به چالشهایی که در این چند سال اخیر در شبکه های اجتماعی دست به دست شده نگاهی بیندازیم.

برخی از این چالشها با هدف کمک و اطلاع رسانی ایجاد شدند، مثلا چالش یک سطل آب یخ برای جلب توجه به بیماران als و اخیرا چالشهایی که بیشتر جنبه سرگرمی و تفریح دارند ایجاد شده اند.

مثل چالش کیف پول، کارنامه درسی، عکس ده سال پیش

و یا چالشهایی که در جهت ایجاد یک جریان رقابتی و تلاشگرایانه ایجاد شدند .البته هنوز هم این جریان چالشها ادامه دارد.

مثل چالش کتابخوانی. 100 روز هر روز یک داستان و یا چالش 200 روز وبلاگ نویسی

در واقع چالش که از کلمه ترکی چالیشماق( تلاش کردن) گرفته شده است به معنای تلاش کن است

مثلا مادری به پسرش می گوید: اوغول چالیش، بیردنه اوزوو ایش تاپ

یعنی پسرم تلاش کن که برای خودت کاری پیدا کنی

استفاده از ابزارهای الکترونیکی برای ارتقای زندگی خود و دیگران در قالب ایجاد یک چالش و متعهد شدن  برای انجام هدفی سودمند نشان از یک بلوغ انسانی برای بهره برداری درست از شرایط زندگی و امکانات پیش رو ست.

به جای ولگردی در شبکه های اجتماعی میتوان چالشهای هدفمندی طراحی کرد تا در کنار هم شاهد اثر مرکب جریان باشیم و سینرژی تکاپوی همسویمان به استواری قدمهایمان ختم گردد و باعث رشد شخصیتی وکسب مهارت در زمینه خاص شود.

شبکه های اجتماعی هم مانند سایر ابزارهای  کاربردی که در دسترسمان هست اگر به درستی  استفاده و مدیریت نشوند ، عامل اتلاف وقت و کسالت روحی خواهند بود و به جای اینکه خوراک مغز بشنوند خوره جان خواهند شد.

پس مدیریت استفاده از این شبکه ها و همچنین ایجاد جریانهای مثبتی چون چالشهای خوب و انتشار محتوای مفید میتواند این فضا را تبدیل به یک محیط سالم و خوش آتیه سازد.

موضوع دیگری که در این چالشها شایع است این است که  در ابتدای امر با یک تب و هیجان کاذب شروع می شود و سپس به سرعت  فروکش می کند، گویی بدون وارسی موضوع صرفا با دیدن کلمه چالش مجذوب حرکت میشویم وبدون توجه به شرایط و توانمندی خود پا در مسیری میگذاریم که در میانه راه چاره ای جز توقف نداریم و اینجا درست نقطه ای است که زیر پای عزت نفسمان چاله ای میکنیم تا او را شل و پل کنیم.

پس خردمندانه است که ابتدا چالش را سبک سنگین کنیم و شرایط را بسنجیم و سپس قدم در راه بگذاریم و تا ته داستان پیش برویم.

طبیعیست که هیمشه حالمان خوب و دماغمان چاق نیست و گاه شرایط و انرژی منفی ما را در هاله ای از غم و ناامیدی فرو می برد، اما توجه به دو نکته بسیار اساسی می نماید، اول اینکه چالش انتخابی باید درست و خرد انتخاب شود و ثانین با قدرت این تعهد را بپذیریم و پایش بمانیم.

ما انسانها با فراموش کردن تعهداتی که به خود و یا دیگران می دهیم از ارزش و عزت نفس خود می کاهیم و در نتیجه در دور با طل تکرار امور معوقه و نیمه کاره گیر می افتیم.

اما قسمت هیجان انگیز ماجرا آن است که اتمام سرافرازانه چالش از ما آنچنان انسان قدرتمندی می سازد که دوپینگ و تاپ ترین جلسات روان شناسی مشاوران زبده هم از انجامش عاجز هستند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *