من عادت دارم صبحانه ام را کامل بخورم.
دوستم عادتش است که مدام وسط حرفم بپرد.
خواهر زادم عادت دارد سالادش را با سس زیاد بخورد.
دوستم عادت دارد وقتی کتاب میخواند به موسیقی ملایم گوش بدهد.
و …
میبینید اینها مثالهایی از عادتهای کوچک و بزرگ، خوب و بد ماست که به طور مستمر در حال انجامشان هستیم.
در واقع عادت یعنی رفتاری که تکرار میشود و این تکرار آن قدر ادامه می یابد تا اینکه به صورت ناخودآگاه درآید.
زندگی ما دستخوش همین عادتهای کوچک و بزرگی است که در ابعاد مختلف زندگی خود داریم.
اینکه عادت داریم سحرخیز باشیم (سبک زندگی)
عادت داریم زود عصبانی شویم ( روابط)
عادت داریم فست فودهای خوشمزه اما ناسالم بخوریم ( سلامتی)
و …
زندگی انسانهای موفق نشان میدهد که آنها دارای عادتهای خوبی بودند که در مسیر تحقق اهداف و موفقیتشان نقش بسزایی داشته اند.
موفقیت و شکست تا حد زیادی نتیجه عادتها هستند.
ناپلئون هیل
یکی دیگر از مهارتهایی که باید در خود پرورش دهیم تا در مسیر توسعه فردی و بهبود شخصیت خود گام برداریم، ایجاد عادتهای خوبی است که ما را درتحقق اهدافمان یاری دهد.
کاری که باید انجام دهیم این است که عادتهای بدی که ما را از اهدافمان دور میکنند و یا باعث ایجاد ناکامی در ابعاد مختلف زندگی میشوند را ترک و عادتهای جدید خوبی که می توانند ما را به اهدافمان برسانند و یا باعث زندگی بهتر در تمام حوزه های آن شوند را ایجاد کنیم.
کتابهای خوب زیادی هستند که میتوانند ما را در این دو مهم یاری کنند، اما از سه کتابی که برایم در این زمینه اثر بخش بوده در این یادداشت صحبت کرده ام و به صورت ویژه به کتاب سوم با جزئیات پرداخته ام که میتوانید مطالعه کنید.
1- کتاب اثر مرکب اثر دارن هاردی
2- کتاب خرده عادتها از استفان گایز
3- کتاب عادتهای خرد از پرفسور بی جی فاگ
در ابتدای امر ما باید کاملا مثل یک کارآگاه خود را زیر ذره بین قرار دهیم تا تمام عادتهاییکه در طول روز و یا شرایط خاص از خود بروز میدهیم را شناسایی کنیم.
گام بعدی این است که یک نمودار T همان که یک طرف خوبها هست و یک طرف بدها رسم کنیم و در یک طرف ستون عادتهای خوب که میخواهیم ایجاد کنیم و در راستای تحقق اهدافمان هستند را بنویسیم و در ستون دیگر عادات بدی که ما را ناکام میکنند و از اهدافمان دور .
هدفمان باید واضح و شفاف باشد، مثلن وقتی هدف ما ارتقای سطح معلوماتمان در ارتباط با کسب و کارمان می باشد، همین ارتقا هم باید کاملن ریز و مشخص شود.
به عنوان مثال ارتقا به این معنی که به درجه کارشناسی ارشد در کار خود برسیم که مسلمن برای نیل به این هدف باید طرح و برنامه مناسب داشت.
برای دستیابی به این خواسته باید عادتهای خوبی در خود ایجاد کنیم و بری این کار ابتدا باید هدفمان را خرد تر کنیم تا وضوحش باز هم بیشتر شود:
1- مطالعات بیشتر در زمینه تخصصی کار
2- شرکت در کارگاههای آموزشی مربوطه
3- یادگیری زبان انگلیسی
4- شرکت در سمینارها و …
حال برای هر یک از این اهداف خردتر میتوان عادت مناسب و خوبی طراحی کرد.
مثلن برای مطالعه تخصصی:
1- سحرخیزی
2- مطالعه 1 کتاب حداقل در روز
3- یادداشت برداری کتاب
4- بلند خوانی کتاب برای تفهیم بیشتر
و …
و در کنار این عادتهای خوب باید عادتهای بد را حذف کرد:
مثلن عادت دیر خوابیدن با عادت سحرخیزی منافات دارد ، پس باید حذف شود و …
برای ساخت یک عادت جدید چه باید کرد؟
1- یادآوری
2- انجام و تکرار
3- پاداش
این سه مرحله در کتابهای مختلف با عناوین مختلفی ذکر شده، اما مفهوم معنایی همه یکسان است.
فرض کنید میخواهیم عادت سحرخیزی داشته باشیم.
1- یادآور یا محرک
ساعت شماطه دار (گوشی میتواند به حواسپرتی منجر شود چون ما علاقه شدید به دنبال کردن شبکه های اجتماعی داریم)
در خصوص این محرکها از جرقه و یا نقطه اتکا هم میشود بهره برد، مثلن برای ایجاد عادت یک حرکت کششی میتوانیم هنگامیکه خواستیم روی صندلی بنشینیم یک حرکت کششی انجام دهیم و سپس بنشینیم، یا وقتی می خواهیم کلید لپ تاپمان را بزنیم، برنامه روزانه را چک کنیم و …
2- اقدام و تکرار
واضح است که کاری که باید به صورت عادت درآید باید مدام تکرار و تکرار شود.
3- دادن پاداش
همه ما از جایزه گرفتن خوشحال میشویم، هیچ انسان سالمی نیست که از جایزه گرفتن بدش بیاید، برای انجام کاری که در حال تبدیل شدن به عادت است، باید برای انجامش به خود پاداش دهیم تا احساس خوبی در خود ایجاد کنیم.
احساس خوب با تکرار کاملا رابطه مستقیم دارد، فکرش را بکنید وقتی کودکی کار خوبی انجام میدهد و والدین او را تشویق میکنند و پاداش میدهند، کودک آن کار را دوباره تکرار میکند.
نکاتی برای موفقیت در انجام عادتهای جدید:
1- خرد کردن عادت
عادت جدید باید آنقدر خرد و کوچک و ساده باشد که آدم با خودش دچار رودربایسی بشود برای انجام ندادنش. زمانیکه صرف آن میشود کمتراز 2 دقیقه باشد.
در واقع این تعریف حداقلی از انجام عادتی است که خردش کرده ایم و مسلمن در بسیاری از مواقع ما انقدر حالمان خوب است و سر کیفیم که دوست خواهیم داشت بیشتر از حداقل به انجام عادتمان بپردازیم، اما این تعریف حداقلی میکروسکوپی کمک میکند که ذهن راحت طلبمان حساس نشود و واکنش نشان ندهد و بگذارد ما کارمان را انجام دهیم.
این مقدار خرد باعث میشود حتی در بدترین شرایط نیز ما کنار آن عادت بمانیم.
2- داشتن اراده و تعهد برای انجام عادتمان
3- در میان گذاشتن عادت جدیدمان بادوستانی که حس خوبی به ما میدهند، ما را به انجام کار تشویق میکند.
اما برویم سراغ عادتهای بد که چگونه میتوانیم آنها را از بین ببریم :
1- دوری از لذتهای فوری
معمولن این را همه شنیده ایم که آنچه که مضر است، خیلی به مذاقمان خوش میاید.
عادتهای بد هم همینطورهستند، اصلن خوردن یک چیپس آشغال لذتی دارد که یک لیوان آب سیب تازه ندارد.
با مکث و فکر به اینکه منفعت الان می چربد یا مصلحت پایدار بعدی، میتوانیم به خود کنترلی دست یابیم، همه اش به اراده بر میگردد و تصمیم و قاطعیت
2- دوری از شرایط محرک
بپردازیم به همان مثال چیپس، فرض کنید که ما در حال اراده در کردن از خود هستیم تا در مقابل عادت خوردن چیپس لذت بخش مقاومت کنیم، همین موقع دوستمان که او هم از سینه چاکان چیپس خور است از راه میرسد و همه نقشه ها را به فنا میدهد.
دوری کردن از محرکها شامل ابزار محرک، شرایط و افراد محرک است.
3- جایگزین سازی
درست شبیه مکانیمسافکار منفی که نیمشود گوشآنها را گرفت و از ذهن بیرون کرد و فقط میوشد با افکار مثبت بیشتر عرصه را بر آنها تنگ و کم کم از صحنه خذفشان کرد، اینجا هم بادی یک عادت خوب و جذاب جایزگین شود تا عادت منفی قبل کم کم از وجودمان رخت ببندد و برود.
4- گاه باید آرام شروع کرد
مثلن فرض کنید یک سیگاری استاد هستیم که سیگار مثل آب رو.ی آتش برایمان لذت بخش و تسکین دهنده باشد، خب میتوانیم از کم آغاز کنیم اگر روزی 5 بسته سیگار میکشیدیم( البته من تا حالا سیگار نکشدیه ام و نیم دانماصلن 5 بسته تعداد درستی بود برای یک سیگاری تمام عیار یا نه) آنرا در ابتدا به 4 و بعد به 3 و به همین ترتیب بتدریج حذف کنیم تا ککمان هم نگزد.
5- به صورت انقلابی اقدام کردن
افرادی را یمشناسم که با یک حرکت قاطع وانقلابی توانسته اند یک عادت مخرب را بریا هیمهش بگذارند کنار
این افراد زا آن دسته کسانی هستند که اراده قوی دارند و البته این اراده زا آگاهی نسبت به مضرات عادت بد میتواند نشئت بگیرد که فرد را گوی یدچار یک روشن بینی میکند.
یکی زا یان نمونه ها پدرم هستند که مدتها سیگار یمکشیدند ووقیت مشکل ریه پیدا کردند و دکتر گفت که همه ا شزیر سر سیگار سات وباید ترک کند، پدرم پاکت سیگار را زیر پایش ل8ه کرد وا زآن رو زدیگر حتی به یک نخ سیگار هم لب نزده.
در آخر خالی از لطف نیست که به چند نمونه عادتهای انسانهای موفق اشارهیا داشته بشایم :
1- هدف گذاری روزانه
2- مدیریت زمان
3- ورزش روزانه
4- خواب مناسب و کافی
5- شکرگزاری روزانه
و …
آخرین دیدگاهها