تامل، احساس و صداقت در کلام

صحبتهایی که برآمده از صدق قلب باشد، عجیب به دل می نشیند.

یادداشت امروز براساس کامنتهای(نظرات) پست دیروز اینیستاگرامیم بود، بویژه نگار بانوی مهربان دوست عزیزم که جرقه ای شد برای نوشتن  این یادداشت.

:” به به با وجود اینکه معنیشو نمی فهمیدم اما انگار با همه وجودم درک می کردم عجیب به دل نشست.”

بگذارید از اول اول نوشتن پستم برایتان بنویسم:

یکبار در نوجوانی شعر خان ننه استاد شهریار را شنیده بودم و پا به پای کلام گرم و بغض آلود استاد گریسته بودم.

با تمام وجود لحظات سرشار از احساسی را که  استاد کوشیده باد به تن کلمات بپوشاند تا آن خاطره ها، احساسات و عشق ناب برای همیشه زنده بمانند را حس میکردم.

گذشت تا اینکه یکسال پیش شعر را خواندم، اما به سختی چون اشک امانم نمی داد و کار نازیبا میشد.

آن زمان با خود عهد بستم که بعد از تمرین فن بیان و دکلمه دوباره به این شعر برگردم و این بار کمی مسلط تر . خدا را شکر توانستم به قولی که بخود داده بودم عمل کنم.

اما از این مقدمه که بگذریم می رسیم به نظرات دوستان.

همه ما کم و بیش چه بخواهیم و چه نه گاه کلماتی از سر تعارف و از سر باز کردن و یا صرفن احترام رد و بدل میکنیم.

مثلن در همین شبکه های اجتماعی، خب محتوایی،  موضوعی پیدا میشود که حس خوبی از تامل و درک به تو می دهد و تو با درخواست قلبی خود از آن محتوا تشکر میکنی و به او انگیزه ادامه راه در خط چنین محتوا و اثری را میدهی.

حتمن برای شما هم پیش آمده که گاه نظراتی که برای اثرتان ارائه میشود گویی آنچنان صادقانه و با خلوص نیت بیان شده که انگار نویسنده هر واژه را مستقیما از درون قلبش کنده و ادا کرده که اینگونه بر دل می نشیند.

اغلب در همین محاورات ساده آنقدر از کلمات تکراری استفاده کرده ایم که دیگر سنسورهای احساسی کلمات از کار افتاده اند.

انقدر سطحی و از روی عرف ممنون می گوییم که انگار با جمله هوا سرده تفاوتی ندارد.

یکی دیگر از عوامل سقط احساس کلمات، شتاب زدگی ماست در هر امری.

مکث و تجربه کامل یک رویداد کم اتفاق می افتد و ما پاسخ یک محبت، بازخورد برای یک اثر خوب و یا حتی در گفتگوی محاوره ای با یک دوست با توپهای پلاستیکی کلمات که صرفا باد هواست و خالی از احساس در حال بازی هستیم.

گویی که فرصت رسوب احساس در کلمه را نمی دهیم.

مکث عمق میدهد و باعث تجربه حس می شود،تامل به دنبال دارد.

گاهی ندادن بازخورد بهترین کار است، دوری از جملات تکراری. آیا واژه های تحسین برانگیزی که آنها را روزی برای فلان اثر فاخر که برق از چشمانمان پرانده بود را میتوانیم برای هر اثر حتی معمولی به کار گیریم.

به نظرم این قبیل لفاظی ها که سر کلافش وصل است به مودی آداب بودن و جلوگیری از دلخوری و همرنگ جماعت شدن ، صرفن امور عبث و وقت سوزی هستند که نه باعث ارتقای طرف مقابل می شود و نه باعث تعالی خودمان.

شاید بگویید که خب این نوعی مهرورزی و انگیزه دادن که میتواند حساب شود، موافقم کلام شما کاملا متین، اما خب چرا از روی صداقت همین را به مخاطب انتقال نمی دهیم:

مثلن به جای نظر کلی مثل عالی بود، بسیار خوب و … که هیچ مقیاس دقیقی از کار را به صاحب اثر منتقل نمی کند، با بیان مثبت اما تامل برانگیز بگوییم که مثلن : این کار به نسبت کارهای قبلی سطح بالاتری داشت، یا میتوانیم به قسمتهایی از کار که دوست داشته ایم اشاراتی داشته باشیم.

باور کنید چون این بازخوردها از روی تامل و احساس قلبی است، اثرات مثبت و ارتقا دهنده ای برای صاحب اثر خواهد داشت تا بتواند نقاط ضعف و قوت خود را یافته و در کارش پیشرفت کند.

کلام اغراق آمیز و غیر واقعی آدم را یاد افرادی می اندازد که چاپلوسی میکنند و همه اش برای آدم دست به سینه اند و با همین رفتار ریاکارانه شان ،ته دلمان میگوییم ای … اگر کارش به آدم نیفتد اینجوری ارادت پیدا نیمکند ها.( دل مودبی داریم …(سه نقطه) میگوید و یا صدای بوق پخش میکند.)

نظرات دوستانی که در این آخرین اثر که کار جدید بدون موسیقی بود و حدس میزدم چندان اقبالی هم صورت نگیرد، برایم ارزشمند بود، چون کار با حس قلبی انجام شده بود ،با وجود تمام کمبودها دوستش داشتم چون سندی بود از انجام تعهد و قولی که بخود داده بودم و بازآفرینی یک احساس زیبا.

کامنتهایی دلنشینی چون :

با وجود اینکه معنیش را نمی فهمیدم اما انگار با همه وجود درک میکردم عجیب به دل نشست.

یا  احساسی که با این چند کلمه منتقل شد : من غرق در شوقم.

یا فکر بکری که نشان میداد دوست و مخاطب ارزشمندم چقدر به کار عمیق بوده و حس و حال خوبی گرفته که  تشویق به پست جدید برای توضیح معنایش می کرد.

و یا نظر همراه بزرگواری که به جزئیات پرداخته بودند و بیان این جمله بسیار انگیزه بخش که شما در تولید محتوا بسیار خوب کار میکنید.

از نظرات دوستان دیگر که شاید بعد از این یاداشت زیر پست برایم نگاشته باشند هم قلبن و قبلن تشکر میکنم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. ای جانم من هم از شنیدن صدای گرمت و هم از خوندن دست نوشته‌های پر مغزت لدت میبرم عزیزم.همواره در این مسیر بدرخشی زهرای خوش قلب. دوری اما به قلبم نزدیکی♥️

    1. ممنونم نگار جان
      دوست عزیزم
      از عجایب و زیباییهای دنیای مجازی همین بس که باب آشنایی دوستانی چون شما نازنین را فراهم میکنه.
      موفق باشی نگار خوش ذوق و خوش قلم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *