چرا شادیهایمان بکر و مختص خودمان نیست؟
اجمالن به یک نمونه اشاره میکنم؛
چند روز پیش برای شیرینی خوران اقوام رفته بودیم.
مانند هر مجلس جشن و عروسی، همه لباسِ پلو خوری خود را پوشیده و مترصد این بودند که به رقص و پایکوبی بپردازند.
آنچه که برایم جالب توجه بود حرکات موزون و پایکوبی شبیه به هم اکثریت مدعوین بود.
در همان حال بروز حرکات موزون، چهره بعضی (اغلب مهمانان اجلّ مراسم و یا معذبین و اعتماد به نفس لِهیدگان) آنقدر جدی بود و در گروه سوم پراسترس که انگار در حال انجام مناسک خاصی بودند و تمرکزشان به جای لذت بردن روی انجام صحیح حرکات تکراریشان بود.
از باز و بسته کردن لامپ توسط دستها تا حرکت مردد پاها که حکایت از یه دل میگه برم برم یک دل میگه نَرَم نَرَم بود و اندکی مخلفات دیگر.
در میان آنها تعداد اندکی بودند که در حال لذت و شادی واقعی بودند.
حالا فکرش را بکنید کسی پیدا میشد که با شادی تمام حرکات ابداعی و وجدآور خودش را به نمایش میگذاشت، آن وقت چه اتفاقی میافتاد؟
قریب به اتفاق حاضرین از حرکات این شاخ مجلس به نام اَجَقوَجَق یاد میکردند و با آمارگیری فوری از تختههایش، به کسری یک تخته شهادت داده، در زمره اَجلاف ثبت و ضبطش میکردند و میزبان گرامی هم هر لحظه چنگ به صورت می کشید که چه خبط بزرگی مرتکب شده که موصوف الحالی چنین را به مجلس خود دعوت کرده است.
موضوع تقلید در همین مورد خاص صرفن شامل افراد با اعتماد به نفس پایین نمیشود و افراد معتمد به نفس هم رفتار مشابهی دارند.
به راستی چرا ما در شادی کردن هم در مسیر تقلید و تاییدیم؟
آیا درباره فرد فوق الذکر ما هم نظر مشابهی نداشتیم؟
چرا کمتر خودواقعیمان هستیم؟
اصلن خود واقعیمان چه ویژگیهایی دارد؟
شادی واقعی چه ویژگیهایی دارد؟
آیا اجتذاب به روش تقلید و تاییدطلبی فرجامی جز به فنا رفتن خود واقعیمان دارد؟
حتمن در دل خود می گویید خب نویسنده متفکر! با توصیفات فوق، خودت در زمره چه کسانی بودی.
دروغ چرا از وقتی تب و تاب نوشتنم زیاد شده، سعی می کنم نسبت به هر موضوعی نگاه و تاملی عمیقتر داشته باشم و در این مراسم من در نقش یک تماشاچی فعال و در حال تفکر بودم. 🙂
6 پاسخ
راستی زهرا بهت بگم من از همون ابتدا در مجالس شادی نقش تماشاچی رو داشتم و بیشتر مجالس شادی برام عذاب بود و فکر میکردم با اون صدای بلند چطور میشه یه میزی پیدا کرد و با چند نفر گپ و گفت کرد بعد کره کرونا اومد و مجالس شادیممون کنسل شد یک نفس راحت کشیدم و بعدش هم که دوباره برقرار شد دیگه عذرخواهی کردم و نرفتم.
اما دورهمی رو دوست دارم. جایی که بساط رقص و پایکوبی نباشه رو ترجیح می دم . نه اینکه از رقص بدم بیادا نه خوبه اما بدون حضور کسی که هرچی دلت خواست مسخره بازی کنی و کسی نگه وا این خل شده
ولی به موضوع خوبی پرداخته بودی این روزا شادی های ما هم نیازمند تایید دیگران هست و هرکسی خودش رو ملزم میدونه بیاد بهت بگه که فلانی این مدل شادیت مسخره است و اصلا مگه تو خلی. یکی با تغییر چره احساس رضایت و شادی داره یکی با خرید دو تا کتاب ولی هر دو گروه اون یکی رو متهم به خل بودن میکنن. خدا چه می کشه از دست این همه بنده قاضیش
چقدر با این پیام احساس نزدیکی بهت کردم لیلون
دقیقن حرف دلمو گفتی
واقعن ملت عروسی میشه نیششون باز میشه اما من و یا امثال ما، غصشون میشه که قراره تو جوی باشیم که واقعن آدما از اون شادی اصیل دورن، همش چشم هم چشمی و ظاهر و …
منم دورهمی بدون بریز و بپاش و برقص رو ترجیح میدم
و البته از تماشاگران گرامی هستم که به زور و شکنجه پاش برای رقص باز میشه.
ولی واقعن این نوع شادی کردن رو دوست ندارم
دورهمی خودمونی رو دوست دارم، دوست دارم خودم باشم.
بگو بخندای راست راستکی
هر بار میخوام عروسی برم با خودم میگم یه مراسم تکراری با رقصهای تکراری و حوصله سر بر. مدت زیادی مراسم عروسی رو به فامیلهای نزدیک خلاصه کردم.
به موضوع جالب و خوبی اشاره کردی. مردم برای اینکه مهر تایید بخورن تقلید رو انتخاب میکنن و مدام در این مسیر از هم سبقت میگیرن.
من، تو و لیلون چقدر افکارمون بهم نزدیکه
زهراجان من هم تو عروسی ها همین حس رو دارم. از ریخت وپاش های بی مورد و چشم درآر عروس هاهم بیزارم. کاش به جایی برسیم که تو جشن های عروسی شادی واقعی رو تجربه کنیم.
پس شمام بزنین قدش