یک جمله … یک تامل 4

از درخت سخن تا تفنگی که شلیک می‌شود!

 

آیا ندیدى خدا چگونه مثل زده: سخنى پاک که مانند درختى پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟ (۲۴)

میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش مى دهد. و خدا مثلها را براى مردم مى زند، شاید که آنان پند گیرند. (۲۵)

و مثل سخنى ناپاک چون درختى ناپاک است که از روى زمین کنده شده و قرارى ندارد. (۲۶)

خدا کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت مى گرداند، و ستمگران را بى راه مى گذارد، و خدا هر چه بخواهد انجام مى دهد. (۲۷)

سوره ابراهیم

 

این آیات توجهم را جلب کرد.

تشبیه سخن به درخت!

تشبیهی کاملن هوشمندانه :

کلامی که متشکل از تفکر، نوع بیان و اثرگذاری است و در مقابل و در تناظری زیبا درختی که ریشه، ساقه و میوه دارد.

کلامِ پاک و نیکو چون درختی است که ریشه‌اش استوار است و کلام ناپاک همچون درخت سست بنیانیست که به سادگی نابودشدنی است.

ریشه در مقام نمود درونی درخت، سبب ساز پابرجایی اوست و شاخه‌ها نمود ظاهری و بیرونی که از ریشه برآمده‌اند.

میوه نتیجه‌ای است که درخت، هر بار پاییز و زمستان را برای رسیدن بهار نوید بخش و تابستان ثمربخش تحمل می‌کند.

تفکر به مثابه همان ریشه است که هر چیز از آن نشئت می‌گیرد.

شاخه‌ها همان بیان تفکرند که از مرحله فکر به مرحله سخن رسیده‌اند و اثر بخشیِ کلام، میوه‌ای است که نصیب مخاطب می‌شود.

و در شکلی عمومی‌‌تر :

ریشه عمیق و استوار، تفکر و تامل ژرف و با معنا است.

شاخه به مثابه تلاش و قدمهایی است که باید برداشت.

و میوه در حکم موفقیتی است که کسب می‌کنیم.

استحکام و ثباتِ ریشه اصلی‌ترین بخش حیات یک درخت است که بر آن اساس شاخه‌ها محکم و میوه‌ها گواراتر خواهند بود.

نتیجه آنکه کلامی نیکوست که بر تاملی عمیق بنیان شده باشد.

 

اما بخش آخر آیات بعد از ملموس کردن مفهوم انتزاعی سخن نیکو با یک مثال عینی، به این موضوع اشاره دارد که انسان‌های مومن که به وجود فناناپذیر خدا تمسک جسته‌اند با سخنی استوار ثابت خواهند شد.

از این جمله دو معنا استنباط می‌شود:

۱.خداوند انسان مومن را از تفکر و باوری راسخ، تلاشهایی موثر و موفقیتهایی گوارا برخوردار خواهد کرد که زوالی برایشان نخواهد بود.

۲.سخن خدا در خصوص ثبوت و مانایی مؤمنان در دنیا و آخرت همان کلام استواری است که در مقام درخت پایدار توصیفش رفت.

و جمله آخر، نکته طلایی و جذاب تستی که در آخرین آزمون زندگی به قطع یقین خواهد آمد:

… و ستمگران را بى راه مى گذارد، و خدا هر چه بخواهد انجام مى دهد.

و اینجاست که کمافی السابق 99 درصد آیات، استراتژی پایان باز برای داستان به کار برده می‌شود تا هر کس به فراخور حال و فکرش تفسیرِ معنا کند.

در واقع رندی زیبایی در اینجا به چشم میخورد: می تواند حتی بر ستمگران نیز  مهربان باشد.

وقتی اول داستان با به “نام خداوند بخشنده مهربان” شروع می‌شود و  در انتها به “خدا هر چه بخواهد انجام می‌دهد” می‌رسد، اینجا از یک خدای بخشنده و مهربان چه انتظاری می توان داشت!

با توجه به اصل تفنگ چخوف، زمانی که صحبت از تفنگی بر روی دیوار است، تا آخر داستان باید این تفنگ گلوله‌ای شلیک کند.

و مهر و بخشندگی خدا در ابتدای همه آیات، دقیقن همان تفنگ روی دیوار است.

 

تفنگ چخوف یک قاعدهٔ دراماتیک است که طبق آن هر عنصر به‌خاطرماندنی و قابل‌توجه را باید فقط بر مبنای ضرورتی چشم‌پوشی‌ناپذیر در یک اثر داستانی به‌کار برد. دلیل نامگذاری این اصل به نام چخوف، این گفتاورد معروف اوست:

«هرآنچه نامربوط به داستان است بزدایید. اگر در فصل اول گفته‌اید تفنگی بر دیوار آویخته است، در فصل دوم یا سوم تفنگ قطعاً باید شلیک کرده باشد. اگر بنا نبوده شلیک کند پس بر دیوار هم آویخته نبوده

برگرفته از ویکی پدیا

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

15 پاسخ

  1. جالب بود واقعن از یک خدای مهربان جز مهربانی چه انتظاری میشه داشت. و از یک نویسنده خلاق جز خلاقیت چه انتظاری میتونیم داشته باشیم

  2. چقدر لذت بردم زهرا جون، خیلی ماهرانه از سوره ابراهیم شروع شد و با تفنگ چخوف تموم شد.
    این یه برش از متنت منو خیلی درگیر خودش کرد:
    «و اینجاست که کمافی السابق ۹۹ درصد آیات، استراتژی پایان باز برای داستان به کار برده می‌شود تا هر کس به فراخور حال و فکرش تفسیرِ معنا کند.
    در واقع رندی زیبایی در اینجا به چشم میخورد: می تواند حتی بر ستمگران نیز مهربان باشد»
    🌺

  3. سلام
    چه تشبیه تامل‌برانگیزی بود
    این ایه رو ندیده بودم، لذت بردم
    مرسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *