بازی با کلمات و داستان سرایی جدید
کلمات:
باباآدم
بارقه : پرتو
بادمجان دور قاب چین
بادمجان پای چشم کسی کاشتن
باد در سر داشتن
بارِدی: لوس بازی و بی مزگی
باری به هر جهت
باریک بین
بازار گرمی
باران دیده: با تجربه
اگر از همان روز اول باباآدم جَنَم از خود نشان میداد و برای دل مامان هوا هم که شده یک جو غیرت به خرج میداد و وقتی شیطان شروع کرد به بادمجان دور قاب چینی و بازار گرمی و دروغ و دغل تحویل دادن، بادمجان پای چشمش میکاشت، حالا همه کنار هم خوش و خرم توی بهشت ابدی داشتیم زندگیمان را میکردیم و دستمان برای برداشتن لقمهنان همدیگر دراز نمیشد.
این بار همه به جای گفتن از مشکلات و گله از هم و ناله کردن از دست یکدیگر دور هم داشتیم از خوشیهای زیادی که ته دلمان را زده بود ناله میکردیم.
بابا آدم درست است که اولین آدم دست ساز خدا بود اما باورم نمیشود که آدم باران دیدهای نبوده باشد، چون به هر حال توی بهشت حتمن باران میباریده که آن همه حاصلخیر و سرسبز بوده مگر اینکه سیستم آبیاری مویرگی چیزی با منبع بی کران زیرزمینی تعبیه شده باشد… الله اعلم.
باباآدم دیگر بعد از آن کینه شتری ابلیس در همان بدو تولدش نباید گول بارِدی این موجود را میخورد و این طور میدان را برای جولان او خالی میکرد.
هر وقت فکرش را میکنم نمیدانم چرا همچنان بارقه امیدی در دلم روشن است که شاید همه اینها خواب بوده باشد و صحنه فریب شیطان و بابامامان اولیهمان همانجا بیحرکت مدتهاست که متوقف شده مانده و امید این هست که هر لحظه بابا آدم یک چشمه آدمیت خود را نشان ابلیس بدهد و برای همیشه نامش به عنوان آدمی که فریب نخورد ثبت و ضبط شود.
از شما مخاطب باریک بین انتظار این میرفت که بگویید خب حالا چرا همهاش داری بابا آدم را مقصر جلوه میدهی پس مامان هوا چه؟
خب هر وقت صحبت از خلقت میشود اسم بابا آدم را میآورند و اسمی از مامان هوا نمیبرند تازه میگویند از باقی خاک باباآدم مامان هوا خلق شده که بعید میدانم.
اگر هم بر فرض مثال مامان هوا بعد از بابای کبیرمان به دنیا آمده باشد به نظرم نازی زنانه و طبیعی در کار بوده و مامان هوا برای به دنیا آمدن کمی ناز و تنعم به خرج داده که بابا آدم اول خلق شده یا یانکه ظرافت آفرینش مامان هوا کمی کار را طول داده.
باری به هر رو بابا آدم که اسمش برای اولین ها در رفته و شهرتی هم برای همین به هم زده و از طرفی لااقل چند ثانیه از مامان هوا بزرگتر بوده داشتن انتظارِ بیشتر از او معقول و منطقی است.
حس میکنم بابا آدم از همان اوایل خلقت که خدا زیاد تحویلش گرفته باد در سر داشته و از سویی چون هنوز اول راه آدمیت بوده و از خیلی چیزها خبر نداشته، باری به هر جهت بودن درآورده و با یک حرف شیطان از راه به در شده و مامان هوا طفلکی را هم با خودش همراه کرده که:
خانم جان من باید جاودانه بشم و …
مامان هوا هم که نمونه یک زن وفادار بوده گفته: خوبه شوهرمو تنها ول نکنم و او هم یه گاز به آن سیب کذایی زده و همه با آسانسور شیشهای شبیه داستان چارلی و شکلاتسازی وانکا گروهی سقوط کردند به زمین.
اما با گریز به همان بارقه امید که گفتم می توان تصور کرد که داستانی با پایان باز با اکرانی همگانی پخش شده که قرار است ادامه داستان کامل شود.
و ادامه داستان ماییم با نقشهای مختلفی از مامان بابای کبیرمان و ابلیسی با همان هدف پلید قبلی خود شیفتگی و این بار با نقشه هایی مدرن.
در حقیقت هر لحظه در حال تماشای داستان تکراری دیرینه ای هستیم مگر اینکه …
آخرین دیدگاهها