یادداشت
پازل تصویر
وقتی شتاب موذی هر روزه، اینبار نتوانست یقهات را بچسبد و توی چشمهایت زل بزند و بگوید زود باش.
وقتی با هوشمندی حواست بود که پایت روی دام ترس ذهنت نرود.
وقتی دست رد به سینه تمام برنامههای جذاب اما غیرضروری، زدی.
این یعنی امروز یکی از پازلهای تکامل خود را درست سرجایش گذاشتی.
و رفته رفته تصویر زیبایی که قرار است از خود بسازی در حال واضح شدن است.
🌿🌿🌿
وقتی شتاب موذی هر روزه، اینبار هم یقهات را چسبید و توی چشمهایت زل زد و گفت زود باش و تو هم گفتی چشم و مثل همیشه با بیدقتی و عجولی، عمو زنجیرباف ناکامی هر روزه را تکرار کردی.
وقتی اسیر دام ترسی که ذهن در سرت پهن کرد، شدی و قلبت به تلاطم افتاد.
وقتی به هیچ برنامه جذاب غیر ضروری جواب رد ندادی و اغفال مکرش شدی.
این یعنی اینکه تکه پازلی به زور و اشتباهی دارد جای تکه درست را میگیرد و رفته رفته تصویر زیبای پازل، به صحنه تصادف تصاویر تبدیل میشود.
و نگاهی به تصویر میاندازی و میبینی که شبیه هیچچیزی جز آشفتگیهای خودت نیست.
۱۸ مهر هزار و چهار صد و دو
✍️نینوا
2 پاسخ
چه قشنگ بود زهرالی. یادداشتهات هم مثل مقالههات جذاب و مفیدن❤
صبالی
تعریف یه دوست حرفهای تو نوشتن مثل تو، خیلی دلگرم کنندست
ممنونم عزیزم❤️