مصوبهی افزایش سن بازنشستگی
با این جمله در یک آن تصویر کاسب قدیمی در ذهنم نقش بست که در حال میزان کردن ترازو به نفع مشتری بود.
کاسبی از کاسبان خوبِخدا که همیشه ترازوی سنگیشان را سنگین تر وزن میکردند و حواسشان بود ترازو به نفع مشتری بسلفد.
کلمه مشمول ذمه، چقدر قبلترها معنا داشت و مدیون بودن سخت و غیرقابل تحمل.
و این مصوبه آب پاکی بود روی این تصویر و مفاهیم زیبا.
نگاهی به آمار انداختم، متوسط سن مرگ و میر در ایران به ۶۵ سال رسیده و این در حالیاست که در مصوبه اخیر سن بازنشستگی از ۶۰ سال به ۶۲ افزایش پیدا کرده و مدت زمان واریز بیمه نیز ۵ سال افزوده شده.
فکرش را بکنید!
پیرمردی را در نظر بگیرد که ۳۰ سال به سختی کار کرده، کم خورده، بیمه واریز کرده تا بازنشسته شود و آخر عمری پا روی پا بیندازد، با آرامش دست توی جیب بکند و با خیال راحت خرج کند ( که البته اغلب قیمتها سوار رخش سمطلای تورم، نمیگذارند این خیال به این راحتیها، راحت باشد و کیفش کوک)
تاسفبار نیست این مجال را کم کنیم؟
تصویر ترازو بزرگ میشود و این بار سنگ کفه بزرگ و بزرگتر میشود و کفه دیگر خالی و خالیتر😔
۳۰، ۳۵ سال حق بیمه میدهی و وقتی میخواهی لقمهای از این اندوخته برداری، سوت پایان بازی را میزنند و لقمه توی دستت میماند.
ما کاشتیم دیگران خوردند، اما کاش کمی هم خودمان میخوردیم!
۳۰ آبان هزار و چهارصد و دو
✍️ نینوا
آخرین دیدگاهها