لغتنامهی طنز ۵ 📓😁
لغتنامهی طنز ۵ 📓😁 توت سیاه🍓توت آفریقایی معلم 👩🏫👨🏻🏫▪️ کسی که می تواند سرنوشت ملتی را تغییر دهد▫️شومن کلاس▪️کسی که اغلب حرفش بیشتر از مادر برو دارد▫️مظلومترین فرد در
صغری و ملیحهها!
صغری و ملیحهها! توی مهمانی که با همسر پیرش شرکت کرده بود، زن و شوهر را جوری علیه هم تحریک کرد که نزدیک بود کار به ضرب و شتم
عقربه های ساعت
عقربهی بزرگ سیاه هنوز ایستاده است اما در آستانهی تکان خوردن است. داستان جالبی است. به آدمیزاد باشد کافیست یک ماه با کسی حشر و نشر کند تا از
دختر ماجراجو
دختر ماجراجو داستانک پیشانیش بلند بود و چشمانش آبی و پوستش سپید چون برف. جثه لاغر و نحیفی داشت و لباس به تنش زار میزد. با اینکه همیشه لباسهای
زخمهای دوران کودکی
زخمهای دوران کودکی ۳۵ ساله است اما موهای فرفری کُپ پدرش با آن چشمان میشی و بینی کوچک، ۱۰ سال جوانتر نشانش میدهد. توی آن صورت گردِ جو گندمی
آخرین خواسته!
ادامه نویسی/ داستانک به پنجره زل زده و گه گاه به در اتاق نگاه میکند تا ببیند کسی میاید یا نه. سرفه میکند و به سختی نفسش بالا میاید.
چقدر معلق ماندن بد است!
چقدر معلق ماندن بد است! امروز یک روز خوب بود اما یک اتفاق بد افتاد.وسط روز بود که همکارم پیام داد: سلام کانالمان از یوتیوب پاک شده!!! چشمانم روی
عینک آفتابی
عینک آفتابی داستانک / ادامهنویسی دستور داده بود نور اتاق را کم کنند.چشمانش به کمترین روشنایی، حساس شده بود و تیر میکشید. شبیه موش کورها شده بود؛چیزی که پیتر،
پاداش صبر و تعهد
پاداش صبر و تعهد #داستانک / #ادامه_نویسی شرط میبندم که داشت لاف میزد و از طرفی میخواست مرا هم کوچک کند. خدای من قشنگ مشنگ شدهام، شرط چیست؟! نیلو
دستهها
- آنافورا (1)
- بزرگان (15)
- پادکستها (50)
- تاملات (139)
- توسعه فردی (113)
- تولید محتوا (15)
- حرفهای خودمانی (35)
- خاطره (5)
- خودشناسی (24)
- داستان کوتاه/ داستانک (160)
- سفرنامه (1)
- سوال-جواب (3)
- شعر (23)
- طنز (50)
- کاریکلماتور (36)
- کلمات (37)
- گزین گویه (6)
- لغتنامه (6)
- مقاله ها (34)
- مناسبت ها (7)
- نامه نگاری (3)
- نشستی با کتابها (41)
- نوشته درمانی (1)
- نویسندگی (30)
- وبلاگ (216)
- وبلاگ دوستان (18)
- وحشت (2)
- ویدیوها (3)
آخرین دیدگاهها