تازه نوشته ام داغ بخوانید

گل‌های سرخ و سفید

چند وقت بود که شک داشتم. هی خودداری می‌کردم، دندان روی جگر می‌گذاشتم، اما حالا دیگر کارد به استخوان رسیده. دیر آمدن‌های شبانهجواب ندادن پیام‌هابی‌حوصلگی‌هابهانه‌گیریهای زیاد و بی‌موردایراد گرفتن

تایید و تحسین‌طلبی

مقاله توسعه فردی عادت نکوهیده‌ی تایید و تحسین‌طلبی؛آنچه هر روز بیشتر گرفتارش می‌شویم اغلب ما از اوان کودکی به خاطر لبخند پدر و مادر و کف و تحسین اطرافیان

واکنش

واکنش پشت درخت‌ها چیزی تکان می‌خورد. از بچگی عاشق هیجان بود.با کنجکاوی نزدیک و نزدیک‌تر شد.سگی بود با توله‌ای زخمیپای توله جراحت برداشته و مادر او را به کنار

یک استکان چایِ گرم☕️

یک استکان چایِ گرم☕️ استکان چای را روی میز گذاشت و به سمت قفسه کتابخانه رفت. به کتابها چشم دوخت. برخی را خوانده و برخی را هر بار به

شیرینی دانمارکی

داستانک🥟 گرسنگی مغزم رو از کار انداختهدرون اتوبوس سکوت محض بود. تو فکر این بودم که به خونه که رسیدم یه راست برم سراغ کیک و شیرینی‌های که دیروز

معجزه‌ی نوشتن

معجزه‌ی نوشتن ششمین روز از موعد مقرر هشت روزه‌اش گذشت.شش روز سخت.همین‌که توانسته بود از پسش برآید کلی آفرین و دستمریزاد داشت. تلفن زنگ خورد:مهناز بود و کم‌کم یک

کلمه‌ی سال

کلمه‌ی سالت چیه؟اصلن دربارش فکر کردی؟ خب اگه تا حالا کلمه‌ی سال نداشتی و بهش فکر نکردی، امسال برای اولین بار یه کلمه انتخاب کن. اما چطوری؟ 🟢 براساس

وسواس فکری

داستانک وسواس فکری با دیدن حال و روز احمد بلاخره آنروز از خر شیطان پایین آمد و رفت پیش مشاور… اما داستان: خودش بیشتر از همه اذیت بود، سراسر

گلِ سرخ🌹

گلِ سرخ🌹 گل سرخ هر چقدرم زیباتو بیابون می‌میره.🥀جای گل، توی باغه. ما برای زندگی و بالندگی به هم نیاز داریم.ما در کنار هم و به کمک هم می‌تونیم

مهربانی‌های رایگانِ باارزش

قدر مهربانی‌های رایگانِ باارزش را بدانیم! آن شب از کتابخانه‌ی ملی دیدن کردیم. دور تا دور کتاب بود که داشت نگاهت می‌کرد.رفتن به آنجا کار اشتباهی بود، آنهم برای