تازه نوشته ام داغ بخوانید

پلی که از آن نمی گذریم!

قریب به ۹۰ درصد موارد در مرز رفوزه شدن هستیم. غریبه‌ که نیست، رفوزه هم می‌شویم اما صدها دلیل و بهانه جور می‌کند با ارفاق نمره قبولی بدهد تا

من در گذر زمان

سوال من کیستم، سوالی است با بی‌نهایت جواب. منظور از من عمومن هویتی است که براساس پندار، کردار و گفتار به صورت کنش یا واکنش هر روزه در حال

مهمان وب‌سایت دوستان قسمت ۱۴

امروز به خاطر مشغله تا حوالی عصر من و نوشتن همچون جن و بسم ا… بودیم. دست در تمنای نوشتن بود و شرایط نامراد ولی به هر رو بالاخره،

ترمز و مسیر رو عوض کن

معمولا داستان با اولین عهدشکنی آغاز می‌شود. انگار سیم ترمز را پاره می کنند تا با سر به دره بدبختی سقوط کنیم. گویی که دیگر آب از سرمان گذشته

چند تکه شعر 5

مدتی بود که سهراب از روی کتابش داشت نگاهم می‌کرد آن‌ هم بدجور و بدون اینکه پلکی بزند. من هم هر بار به رویم نمی آوردم و در دل

تمرین جوک سازی

در وبینار اخیر اهل نوشتن، آقای کلانتری عزیز باز هم یک ایده ناب برایمان رو کردند. جوک نویسی مقدمه و ضربه آنهم چطوری؟ با یک جمله یا سوال پیش

نوشته بودار

    میتوانید این مطلب را به زبان محاوره بشنوید.   داستان مربوط به مدتها قبل می‌شود. حوالی ظهر بود که بوی سوختگی پره‌های دماغم را به ویبره انداخت.

آرام و قدم به قدم با تامل

گاهی آنقدر دوره، درس و کتاب دوره‌مان می‌کنند که دیگر یادمان می‌رود خودمان چه فکر می‌کنیم. ما با بیگانگی از خود در یادگیری، در حال کوک زدن وصله‌هایی از

مهمان وب‌سایت دوستان قسمت ۱۳

یک شنبه دیگر با دوستان محتواگر وبلاگ‌نویس امروز مهمان وب‌سایت این دوستان بودم : ۱. خانم اعظم حشمتی چهره مهربان و صمیمی شان این حس را می‌دهد که گویی