اندر حکایتِ حکایت‌های گلستان

سال گذشته بود که تصمیم گرفتم گلستان سعدی را بخوانم؛ کتابی که یکی از آثار فاخر ادبی و فرهنگی کشورمان است.

می دانستم که می‌توانم از این کتاب بسیار بیاموزم، از مفاهیم معنوی و آموزنده تا ظرافتهای ادبی و کلامی که الحق سعدی با این اثر، مخزنی از زیبایی در بلاغت و فصاحت از خود به یادگار گذاشته.

تا باب سوم پیش رفتم و هر روز حکایتی را خوانده و نتایج و درسهایی که از آن می‌آموختم را در صفحه اینستاگرامی خود منتشر می کردم.

هم فال بود و هم تماشا:

کتاب که می‌خواندی، واژه‌های جدید که یاد می‌گرفتی، تمرین خلاصه نویسی هم که پشت بندش بود و از سویی مطالب در اختیار علاقمندانی که فرصت مطالعه نداشتند، گذاشته می‌شد و بخش از همه مهمتر داستان اینکه مجال تأمل بیشتر و متفاوت‌تر برای خود و دیگران مهیا می‌کردی.

بیشتر از ۳ ماه از کار انتشار می گذشت و استقبال خوبی از کار شد و دوستانی همواره پای ثابت همراهی بودند تا اینکه شرایط نامراد از راه رسید و مرا از وادی انتشار روزانه بیرون کشید و دل و دماغم را برای ادامه کار گرفت.

اما این یک چالش بود و از ابتدا با خود و مخاطبانم قرار گذاشته بودم که کتاب را با این رویکرد خوانده و تمام کنیم.

تا اینکه امسال بنا به رویه انجام کارهای معوقه از۱۰ فرمان، دوباره سر رشته کار در دست گرفتم و شروع کردم به انتشار چکیده حکایتها و نتایجی که با دیدی متفاوت  می‌توانست وجود داشته باشد.

و همچنان به لطف خدا این جریان برقرار است و نتیجه گیریهای ذیل هر حکایت، به مثابه چالشی است برای خودم تا به موضوعات از زوایای دیگر هم نگاهی بیندازم و از معنای ظاهر به معنای باطنی و یا حتی معنایی خلاف و غیر متعارف هم برسم.

دید ما به رخدادها برگرفته از ذهن و آموزه‌های قبلی و اندکی چاشنی تاملاتی است که البته محدود است.

عمق مفاهیم دریابی ما به میزان تجربه، افق دید و دانسته های قبلی منوط است و به نظر بهترین کار این است که هر روز با تفکر و سوال و دیدن موضوعات از زوایای مختلف و حتی مخالف، قطر دایره ادراک، افکار و ذهنمان را گسترش دهیم.

این بخش هایلایتهای صفحه اینستاگرام و حکایات گلستان سعدی است که با رویکردی نو سعی در انتشار و تأمل در آن داشته‌ام، که اگر دوست داشتید می توانید با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

4 پاسخ

  1. کاش از 10 فرمان شما خبر داشتم. شاید به نظر بیاید که اولین‌گام و شروع‌کردن دشوار باشد اما به‌پایان‌رساندن به مراتب دشوارتر است.

    1. زنده باشید جناب طاهری بزرگوار
      دو فرمانش :
      1. انتظار هر روزه است.
      2. بستن پرونده کارهای معوقه.

      دقیقن : کار را که کرد آنکه تمام کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *