مهربانی‌های رایگانِ باارزش

قدر مهربانی‌های رایگانِ باارزش را بدانیم!

آن شب از کتابخانه‌ی ملی دیدن کردیم.

دور تا دور کتاب بود که داشت نگاهت می‌کرد.
رفتن به آنجا کار اشتباهی بود، آنهم برای عاشق کتابی چون من!
با دیدنشان ولعم برای خواندن بیشتر و بیشتر می‌شد.
نسخ قدیمی کتاب‌های مرجع از ادبیات گرفته تا تاریخ و کتابهای نفیس جدیدی که نسخه‌هایشان توی بازار پیدا نمی‌شود.

تصمیم گرفتم با شعف و عطش درونیم مقابله کنم و به ۳ کتاب مجاز بسنده کرده، قائله را ختم کنم.

بعد از یک دور گشتن میان کتابهایی که بوی روح‌افزایشان، روحم را قلقلک می‌داد، لیستی تهیه کردم و به طرف متصدی به راه افتادم.

پشت میز مرد پیرِ خوش‌منظر موقری ایستاده بود که گویی موهایش را با سفید کننده شسته و برق انداخته بودند.
برق خاصی هم توی چشمانش می‌درخشید.

یک لحظه چقدر خواستم جای او باشم:
هر روز می‌توانست چندین کتاب از این همه کتاب ورق بزند و بخواند و هیچ‌کس هم کاری به کارش نداشته باشد.

سرش شلوغ بود.
رفتم و در پشت سر متقاضیان کتاب ایستادم.

  • خب برای موضوعی که شما گفتید، مطالعه کتاب رواقیون برای ابتدای کار خوب است اما من پیشنهاد می‌کنم بعد از خواندن آن این دو کتاب را هم مطالعه بفرمایید.

بعد از این حرف، برگه‌ای از کاغذ‌دان شیک قهوه‌ای روی میز برداشت و نام کتاب‌ها را یادداشت کرد و داد دست پسر جوان.

حالا دیگر همه به جای اینکه کتابی که می‌خواستند را بگویند و کتاب را امانت گرفته بروند، درباره تفکر و آنچه مد نظرشان بود از او مشورت می‌خواستند و او هم با آرامش و مهربانی آنها را بیشتر از آنچه تصور می‌کردند راهنمایی می‌کرد و به مطلوبشان می‌رساند.

با دیدن او، خوشحال شدم و بعد به فضایی حسرت‌بار هدایت شدم:

واقعن چقدر خلاءِ بودن افراد کاربلد و فروتنی چون او در جامعه، احساس می‌شود، افرادی که چراغ راهت باشند.
آن هم در تمام زمینه‌های زندگی، از خانوادگی گرفته تا شغلی و اجتماعی.

امروزه کارشناس و کوچ و مربی به وفور است، اما اینکه بخواهند حواسشان را برای هدایت تو جمع کنند و حواسشان به جیب خودشان نباشد را نمی‌دانم.

این مرد برای خدمات مشاوره‌ای که در طول مطالعات و تفکرات خود بدان‌ها دست یافته بود را به رایگان به این خیل طالب علم و آگاهی ارائه می‌نمود و این همه مشتاق بود
اما چه بسا افرادی که برای کوچکترین آموزه‌ی خود مبالغ گزاف از دیگران طلب می‌کنند و بدتر آن‌که ما هم عادت کرده‌ایم به هر چه محصول و خدمت گران‌تر است اعتماد کنیم و حتی برای بدست آوردنشان سر از پا نمی‌شناسیم که تازه گاهن بعد از مدتی می‌بینی که رهنمونهای ارائه شده، با گذر زمان و تغییر شرایط اثربخشی خود را از دست می‌دهند.

توی این فکرها هستم که می‌پرسد:
چک لیست تو کو دخترم؟

۲۵ اسفند ۱۴۰۲
✍️ نی‌نوا

ادامه نویسی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *