دویی که به یک و یا صفر ختم می‌شود

پلاسیده و پژمرده بود.

نای ایستادن نداشت، خبری از شادی و طراوت روزهای اول نبود.

انتخابی در کار نبود، نیمه جان افتاده بود و باید با زندگی خداحافظی می‌کرد.

اصلن از اول اشتباهی آمده بود.

ندیدم که مادر با لاشه‌اش چه کرد اما دیگر نبود.

کاکتوس ککش هم نگزید که همسایه ریشه به ریشه و همخاکش رفته و دیگر کنارش نیست.

از اول هم انتظار این سرانجام تلخ می‌رفت.

او یکبار در هفته دلش هوس آب می‌کرد و شبدر هر روز تشنه بود و عاقبت کاکتوس در این هم‌زیستی، برنده زنده ماندن شد.

 

با دیدن این تصویر به یاد زندگی مشترک خودمان آدمها افتادم.

دو نفر با خصوصیات اخلاقی و باورهای کاملن متفاوت و گاه متضاد که در کنار هم قرار می‌گیرند:

یکی درون‌گرا و آن دیگری برون‌گرا

یکی کم حرف و آن دیگری پر حرف

یکی اهل مطالعه و آن دیگری متنفر از کتاب

یکی مثبت‌انديش و آن دیگری منفی ‌باف

یکی فداکار و دیگری خود شیفته

و …

که همگی در نتیجه تلخ نهایی مشترکند : فدا شدن یکی و یا هردو.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *