شعر طنزانه‌ی همسایه

همسایه 😁

کنارِ خانه ‌ی ما
گوش تا گوش دیوار
نشسته همسایه‌ی بیماراحوال
که دائم می‌کند او جار و جنجال
به قاموسش ندارد هیچ راهی
سکوتی، احترامی یا حقوقی
دم ظهر است و می‌خواهی بخوابی
کمی آلام جانت را بکاهی
که می‌آید صدایی
کوبشی
زنگی
هواری
صدای ضربه ضربه
انگار هنوز فرهاد نمرده
تو می‌مانی و چرتی پاره پاره
که شیطان در وجودت می‌کند آهسته خانه
دم گوشت کند هی فُسه فُسه
نشان ده زنده‌ای
هستی، جَنَم داری
تو هم همسایه‌ای
صدایی، کوبشی
دادی هواری
یا حتی جان من
یک انفجاری!

خوانش شعر

۷ فروردین ۱۴۰۳
✍️ نی‌نوا

#بحر_طویل

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *