توسعه فردی و مسائل ذهنی و روانی

در بخش بعدی از قاچ چرخ زندگی می‌رسیم به ابعاد ذهنی و روانی.

در این مقاله به این موضوع خواهیم پرداخت که توسعه فردی چه تاثیری بر حوزه ذهن و روانمان دارد.

اما مقصود از مسائل ذهنی و روانی چیست؟

ما هر لحظه در حال فکر کردن هستیم و اگر یک دفترچه یادداشت برداریم و در آن در لحظه هر فکری که از ذهنمان می‌گذرد رابنویسیم خواهیم دید که در طول روز بیش از صدها فکر از درون مغز ما عبور می‌کند که در مورد بعضی از آنها بیشتر توقف کرده و به تفسیر و شرح و بسطش می‌پردازیم و به این ترتیب یک فکر خودش مولد چندین فکر دیگر می‌شود و در مورد برخی دیگر آنن فکری ظاهر می‌شود و زود هم محو.

فکرهای گاه بسیار پر اهمیت و افکاری گاه کاملا پیش پا افتاده.
مثلا فکر مهمی چون اینکه نمی دانید با دخترتان چگونه رفتار کنید.
او به تازگی بسیار سرکش شده و هر کاری که دلش بخواهد انجام می‌دهد. شما از آینده او نگرانید و بسیار به این موضوع می‌اندیشید که چگونه می‌توانید خوب و درست تربیتش کنید.

و افکار بسیار کم اهمیتی مثل اینکه فرض کنید دارید بطری آب را از یخچال برمی‌دارید یک آن این فکر از ذهنتان می‌گذرد که نکند یکهو بطری از دستتان بیفتد، این هم یک فکر است که البته آنی است و شما زمانی را برای شرح و بسطش صرف نمی‌کنید.

افکاری که مربوط به موضوعاتی است که یاد گرفته‌ایم  و در ذهنمان انباشته شده‌اند و در زمان نیاز با کمی تأمل به آرشیو موجود دسترسی پیدا می‌کنیم(البته اگر اطلاعات انباشته خود  را در انبار ذهن خوب چیده باشیم تا در زمان مقرر از آن بهره مند شویم)

بر اساس ذهنیاتمان دست به کارهایی می‌زنیم یا از کارهایی اجتناب می‌کنیم.

همه این موضوعات مربوط به این بعد از زندگی ما می‌شوند.

موضوعاتی چون اینکه آیا ما یک ذهن منفی باف داریم یا مثبت نگر؟

آیا تخیل قوی داریم یا اینکه میانه‌ای با خلاقیت نداریم؟

اما ابعاد روانی به احساسات ما در مقابل مسائل مختلف ارتباط دارد.

اینکه چه چیز ما را خوشحال می‌کند و یا ناراحت؟

چگونه می‌توانیم برای انجام یک کار در خود انگیزه لازم را ایجاد کنیم؟

به چه میزان اعتماد به نفس داریم؟

آیا فرد ترسویی هستیم که از اقدام کردن می‌ترسد و نمی‌تواند از دایره امن خود بیرون بیاید.

تمام این موارد در حوزه ذهن و روان قراردارند.

اما بپردازیم به موضوع اصلی یعنی اینکه چگونه توسعه فردی در این رسته به ما کمک می‌کند تا عملکرد این قاچ از چرخ زندگی خوب با قسمتهای دیگر چفت شود و خوب بچرخد.

همانطور که قبلا به تکرار عنوان شده ابتدایی‌ترین و سر نخ اصلی همه چيز بر می‌گردد به رصد خودمان.

ما باید خود  را در هر لحظه رصد کنیم تا به یک خود شناسی برسیم، خودشناسی نقاط ضعف و قوت ما را عیان می‌کند.

مثلا ما با زیر نظر قرار دادن افکارمان می‌توانیم به یک آمار سر انگشتی برسیم که در طول روز بیشترین انرژی تأملاتیمان صرف چه اموری می‌شود.

افکار منفی یا مثبت؟

احساسات خود را زیر ذره بین قرار دهیم.

در طول روز بیشتر احساستمان حول محور شادی و آرامش قرار دارد یا نه در تشویش و اضطراب به سر می‌بریم؟

با خودمشاهده‌گری و ثبت این داده‌ها می‌توانیم بر اساس یک خودآگاهی به برنامه توسعه فردی بپردازیم.

در این برنامه باید نقاط ضعف خود را مرتفع کنیم و قاط قوت خود را توسعه دهیم.

فرض کنید فرد مضطربی هستیم که از کاهی کوهی می سازد و بدین ترتيب حال خود را بد می‌کنیم.

توسعه فردی در این حالت این است که از راههای غلبه بر ترس و اضطراب کمک بگیریم واضطراب خود را مدیریت کنیم.

در مقالات دیگر به امید خدا تفصیلن در باره اینکه چگونه می‌توانیم بر اضطراب خود فائق آییم بحث خواهیم کرد.

اگر دارای حافظه ضعیف هستیم می توانیم با سیستم یادگیری که از جمله اصول و روشهای توسعه فردی است بهره ببریم و با آموختن زبان و مهارت جدید قدرت ذهن خود را بالا ببریم.

اگر فرد منفی‌گرایی هستیم می‌توانیم با تکنیکهای کنترل ذهن سکان ذهنمان را بدست بگیریم و نگذاریم که هر فکر منفی از راه برسد و تویش جولان دهد.

البته در این دست مقالات صرفا به تاثیر کلی توسعه فردی بر این امور می‌پردازیم وارد جزئیات حل مساله به صورت تخصصی نشده‌ایم که در ادامه مقالات به امید خدا بیشتر و با راه کار به آنها خواهیم پرداخت.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *