تازه نوشته ام داغ بخوانید

روز امتحان

صدای دَلَلَنگ دَلَلَنگِ ساعت شماطه‌دار قدیمیِ کیف کوک برای دوباره به کار آمدن صبح دل انگیز بهاری با هیاهوی پرندگانی پر از شوق دیدن دوباره اردیبهشت صبحانه‌ای مختصر و

تکه‌هایی از من

تکه‌هایی از من   من : دانه‌ای بودم در آغوش سیاهی ها که رستاخیزِ سبزِ رویش، درختش کرد. برکه‌ای بودم به زیر شاخسارانی بلند که زمین و آسمان را

نوشته مِوِشته

    شروع کرد به شِر و وِر گفتن و نِق و نوق کردن. کارش کاهی را کوه کردن بود و بودی نابود کردن. در کلِ فامیل قُزمیتشان، یک

نگو عمل کن

این صحنه برای خیلی از ما آشناست: : تصمیم گرفتم هر روز نیم ساعت کتاب بخوانم … : تصمیم گرفتم از شنبه نیم ساعت پیاده‌روی کنم … : برنامه

ماهی عید

ماهی بی حرکت کف تنگ افتاده است. به سختی و به کندی دهانش را برای نفس کشیدن باز و بسته می‌کند. تا همین دیروز حالش خوبِ خوب بود. با

نوشتن و حفاری

نوشتن مثل حفاری است. شکافتن دل خاکی تیره برای یافتن گنجی. معمولن گنج‌ها زیر خاکی‌ترند، هیچ وقت طلا یا الماسی را زیر یک پَر خاک پنهان نمی‌کنند. برای بدست‌آوردنش

مهمان وب‌سایت دوستان قسمت ۱۶

بر طبق عادت مألوف شنبه‌ها انگشت بی‌قرارِ کلیک رفت سراغ دوستان نویسنده، همانجا از توی مدرسه نویسندگی و زنگ خانه هر کس را که فشرد جوابی داده نشد و

اردیبهشت

امروز اول اردیبهشت یک توک‌پا رفتم حیاط تا بعد از آن بادی که طوفانی می‌نمود و بارانی که جلویش کم نیاورد سر و گوشی آب داده باشم که دیدم:

زن و مرد درونمان

این یادداشت، الهام گرفته از مطلبی در کتاب راز بزرگ عالم است؛ کتابی که با بی‌معطلی به دوستانم پیشنهاد و پیشکش می‌کنم تا اگر وقتش رسیده باشد توفیق خواندن

گزارش عملکرد 30 روزه

چه خوب است که خود را در بازه های زمانی کوتاه و معینی ارزیابی کنیم که مروری است بر کارهای کرده و ناکرده، میزان پایبندی به تعهدات و گامهای